بدون موضوع

دلتنگ کسی باش که دلتنگت باشد

بدون موضوع

دلتنگ کسی باش که دلتنگت باشد

بدون موضوع

من الهه نویسنده ی این وبم امیدوارم خوشتون بیادازمطالبم
وقتی دلم بگیره میشم یه شاعریایه نویسنده اونقدمینویسم تادلم خالی بشه بهترین روشم اینه
عااااااشق کامنتم پس هروقت اومدین وبم حتماکامنت بذارین
فدامدااااالهه
elahe78.blog.ir
http://shangoolomangool.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

دلم هواتوکرده

جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۳ ب.ظ

دلم هواتوکرده

هوای باتوبودن

وقتی من باهاتم هواچقدصافه

نه ابریه نه بارونی

هواهوای دونفرس،هوای منوتو

بزن بریم باهم دیگه به اوج آسمونها

مثل دوپرنده اوج بگیریم وفرارکنیم

دورشیم ازاینا

...


  • الهه سوداگر

نظرات  (۳)

اغلب ، بلکه بالعموم ، با زن طوری معامله می کنند که نمی خواهند زن ها با آن ها آن طور معامله کنند  آن ها زن را مثل یک قالی می خرند . آن قالی را با کمال اقتدار و بی قیدی زیر پایشان می اندازند . پایمال می شود و بالاخره بدون تعلق خاطر آن را به دیگران می فروشند ! زن هم ، همین طور 
خلفا زن را می فروختند . مسلمان ها او را در زیرحجاب حبس می کنند . قوانین حاضر برای سرکوبی و انقیاد ، آرای مخصوص دیگر دارد . من نمی دانم چرا

ولی می دانم چرا نمی توانم قلبم را نگاه بدارم . خدا تمام نعایم زمین را قسمت کرد ، به مردم پول ، خودخواهی و بی رحمی را داد به شاعر قلب را . و به قلب ، اقتدار مرموزی بخشید که در مقابل اقتدار وجاهت زن ، مقهور شود

بیا ! عزیزم ! تا ابد مرا مقهور بدار. برای این که انتقام زن را از جنس مرد کشیده باشی ، قلب مرا محبوس کن

 اگر بتوانم این ستاره ی قشنگ را به چنگ بیاورم ! سلسله ی پر برف البرز را به میل و سماجت خود از جا حرکت بدهم ! اگر بتوانم جریان باد را از وسط ابرها ممانعت کنم . آن وقت می توانم به قلبم تسلط داشته ، این سرنوشت را که طبیعت برایم تعیین کرده است تغیر بدهم

ولی قدرت انسان ، به عکس خیالاتش محدود است

من همیشه از مقابل گل ها مثل نسیم های مشوش عبور کرده ام

قدرت نداشته ام آن ها را بلرزانم . در دل شب ها مثل مهتاب بر آن ها تابیده ام . نخواسته ام وجاهت آسمانی آن ها پنهان بماند

کدام یک از این گل ها میتوانند در دامن خودشان یک پرنده ی غریب را پناه بدهند . من آشیانه ام را ، قلبم را ، روی دستش می گذارم

کی می تواند ابرهای تیره را بشکافد ، ظلمت ها را بر طرف کند و ناجورترین قلب ها را نجات بدهد ؟
عالیه ! تو ! تو می توانی

می دانی کدام ابرها ، کدام ظلمتها ؟ شب های درازی بوده اند که شاعر برای گل موهمی که هنوز آن را نمی شناخت خیال بافی می کرده است . ابرها موانعی بوده اند که مطلوبش را از نظرش دور می کرده اند

آن گل تو بودی . تو هستی . تو خواهی بود

چه قدر محبوبیت و مناعت تو را دوست می دارم . گل محجوب قشنگ من

نیما
پاسخ:
لایک امیر
پرنده کوچک من هر وقت زناشویی را در نظر می گیرم آشیانه ی ساده و محقری را روی درخت ها به خاطر می آورم که دو پرنده ی هم جنس بدون این که به هم استبداد و زورگویی به خرج بدهند ، روی آن قرار گرفته اند 
 پرنده ها چه طور هم جنسشان را انتخاب می کنند : بدون این که پدر و مادر برایشان رای بدهند ! به جای این که الفاظ دیگران بین آنها عقد ببندد ، قدری خودشان آواز می خوانند ، آن وقت محبت و یگانگی در بین آن ها این عقد را محکم می کند . شیرینی آن ها به شاخه های درخت ها چسبیده است . خودشان با هم می خورند . مسوول خوراک دیگران نیستند . به جای آینه و قالی نمایش دادن ، بساط آشیانه شان را به کمک هم مرتب می کنند . راستی و دوستی دارند ، بعدها بچه هاشان هم با همان اخلاق آنها بزرگ می شوند .

ولی به انسان ، خدا آن تقوی و شادی طبیعت را نداده است که مثل پرنده زندگی کند 
بدبختانه ما انسانیم یعنی پرده ای بین طبیعت خاص ما و اشیا کشیده شده است و نمی خواهیم به دلخواه خودمان عادلانه پرواز کنیم. من می خواهم پرواز کنم . نمی خواهم انسان باشم ، چه قدر خوب و دلکش است این هوای صاف و آزاد این اراضی وسیع وقتی که یک پرنده از بالای آن می گذرد 
 من از راه های دور می رسم در این دیار نابلد هستم . در کدام یک از این نقاط آشیانه ام را قرار بدهم . رفیق مهربان تو برای من کجا را تعیین خواهی کرد ؟

اخلاق مرا بسنج ، دستوربده . این است یک شاعر ناشناس . ولی کسانی که پول زیادی دارند بدجنسی زیادی هم دارند

نیما
قشنگ بود بریم تو آسمونا مث پرندها
پاسخ:
بریم

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.