آستیگماتیسم

قلبم مبتلابه آستیگماتیسم شده است

محبت های دریافتی رادریک نقطه متمرکزنمیکند

به عدسی نیازداردکه انحنای قلبم راجبران کند

زندگی وشیشه

زندگی ازپشت شیشه جذاب نیست

سردی وگرمیه زندگی رابایدچشید

رمضون ودعای ما

خدایا

توی که این قدرمهربونی

توی که اینقدرعاشق بنده هاتی

گناهانمون عف کن

خدایاتودانای نهان هایی پس خودت حرف های ناگفته روبدون

خدایا

تموم مریضاتوشفابده

اونایی که آرزودارن ماه رمضون روزه بگیرن امانمیتونن شفاشون بده

ماه رمضون داره میادچرامانریم به پیشتازماه رمضون؟

چراآه وناله؟

ماه رمضون خوش اومدی

(درآخریه آمین بگین تادعاهامون قبول شه ممنونم)

اینم تمومید

اینم تمومید

امسالم فینیش شدرف

یه مثل ترکی هس که میگه

اله بیل تزه آنادان اولدوم(انگارتازه ازمادرمتولدشدم)

امروزامتحان زیستم دادیم رفت پی کارش خیلی آسون بودش سوالات

اما20نمیشم

خلاصه

مهم اینه که تمومید

الان درکش میکنم

وقتی13-14سالم بودهمیشه آرزومیکردم که زود17-18ساله شم

یادمه اون موقع وقتی این حرفوگفتم

یکی بهم گفت:بابزرگ ترشدنت مشکلاتتم بزرگ میشه،17-18سالگیم مثل همین سالای زندگیته

تنهابااین تفاوت که جسمت بزرگترمیشه وعقلت روشن ترومشکلاتتم بزرگ وبزرگترمیشن

اماروزای سال مثل قبل میمونن وهیچ تغییری نمیکنن

من اون موقع نفهمیدم که بهم

چی گفت معنی گفتشونفهمیدم

الانه که میفهمم چی بهم گفته

الان درکش میکنم

 

کما

دلم میخوادبرم کما

مدتی تواین دنیانباشم

وقتی به هوش میام همه چیز فرق داشته باشه باقبل

وقتی به هوش میام همه چیزبرام تازه باشه

هیچ خاطره ای از گذشته به یادم نیاد

دلم میخوادبرم کما

ویروس بیان

تازگیایه ویروس خطرناک کشف شده

ازوبلاگاتون مواظبت کنید

ویروسه روحوصله ی نویسندگان تاثیر(-)میذاره

همشون یکی یکی بی حوصله میشن وبلاگارومیحذفن

خطردرکمین هست مواظب باشین

زن ومرد

من ندونم چراهمش میگن برابری زن ومرد

اماهرگزاین طوری نشده

ازاول اولش فرهنگمون اشتباه بوده ومام داریم همون فرهنگ غلط روپیش ورومیگیریم

خیلی مسخره س مثلا ینی چی که پسرهرکاری خواس میتونه انجام بده امادخترنه

پسرمیتونه باهزارویک نفرباشه امادخترنه

اگرکشوراسلامیه بایدقوانینشم اسلامی باشه

وقتی اسلام میگه زن والاترازمردهس پس چرامابه یک زن ارزش نمیدیم؟

چراااا؟
 

تاگور

...خدا

نه برای خورشید

ونه برای زمین

بلکه برای گل هایی که برایمان میفرستد

چشم به راه پاسخ است

                                                                       (تاگور)

تکراریه اماتاثیرگذاره

همیشه بگین که من میتونم

حتمابخونیدمن تاحالا پست بلندنذاشتم چون میدونم کسی حوصله ی خوندن نداره امااین یکی بلنده ولی اگه امکانش هست بخونید

یه روزنزدیک امتحانات ترم اول بودش که مربی پرورشی اومدکلاسمون وازمعلمون اجازه گرفت ومنوباخودش برد

سوارماشینش که شدم بم گفت الهه یه جلسه ای هس که تمام رئیس شوراهابامربی پرورشیشون اومدن

تمام کسایی هم که یه سمتی توبخش پرورشی دارن اونام اومدن

ازدوسه نفرمیخوان که بیان حرف بزنن فورابلندمیشی میری

منم گفتم باشه

وقتی رسیدم سالن دیدم که کلی دانش آموزدختروپسرجمع ان نشستم یه متن سخنرانی همون جاآماده کردم

وقتی مجری گف که سه چارتارئیس شورابیادبلندشدم به خودم گفتم که الهه تومیتونی

بایدمن موفق بشم تاشورای مدرسه مون شورای نمونه دربیاد

وقتی رفتم جلوی تیریبون دیدم که کلی آدم نشستن وبم نگامیکنن یه بسم الله گفتم وشروع کردم وقتی تموم شدحرف زدنم موقع نشستنم شنیدم که یکی ازپسراگف ایول نه بااا دخترام میتونن این شدکه من بعداین سخنرانی یه چندتاسخنرانی دیگم کردم که توهمشون موفق بودم

هدفم ازاین گفته این بودکه نبایدبگیم من نمیتونم بلکه بایدبگیم من میتونم وموفقم میشیم