بدون موضوع

دلتنگ کسی باش که دلتنگت باشد

بدون موضوع

دلتنگ کسی باش که دلتنگت باشد

بدون موضوع

من الهه نویسنده ی این وبم امیدوارم خوشتون بیادازمطالبم
وقتی دلم بگیره میشم یه شاعریایه نویسنده اونقدمینویسم تادلم خالی بشه بهترین روشم اینه
عااااااشق کامنتم پس هروقت اومدین وبم حتماکامنت بذارین
فدامدااااالهه
elahe78.blog.ir
http://shangoolomangool.blog.ir/

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۲۷ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۳۱
تیر

شانه ای برای گریستن میخواهم

دستانی رابرای درآغوش کشیدنم میخواهم

نسیمی رابرای نوازش موهایم میخواهم

انسانی رابرای شنیدن حرف هایم میخواهم

آیاچنین انسانی هست؟

  • الهه سوداگر
۳۱
تیر

broken heartدلی که بشکنه دیگه شکسته

حتی باچسب سه سوت ورازی ودوقلوهم نمیچسبه

دل که بشکنه،آدموداغون میکنه

ازعرش به فرش میکشه آدمو

داغونت میکنه

خیلی داغون

داغونم منمbroken heart

  • الهه سوداگر
۲۸
تیر

 


دریافت

عاشقشونمممممممممم

عشقم هستن

ندونم کلا ازبچگی این دوتارودوس دارم

  • الهه سوداگر
۲۷
تیر

  • الهه سوداگر
۲۶
تیر

عاشق شوامادلی رونشکن

دلی که بشکنه

دیگه نمیتونه عاشقی کنه

  • الهه سوداگر
۲۴
تیر

جاتون خالی،خیلی حال داد!

امروزبابچه های موسسه رفته بودیم اردو(نیر-بلاخلار)

خدایی خیلی حال داد

کلی بابچه ها بازی کردیم

درآخرم باچندتا ازمامانای دانش آموزام رفتیم بالای کوه

باکلی دردسررفتیم بالای کوه

بهترین دوستمم همراهم بود

وقتی رسیدیم بالای کوه من واقعاداشتم میمردم

خیلی سخت بودیعنی شیبش خیلی تندبودالبته تقصیرخودمون بودااااااا

جای آسونوگذاشتیم ازجای سخت رفتیم بالا

موقع اومدنم یه ظرف پلاستیکی خوچغل برامامانم خریدم

خلاصه دیه خیلییییییییییی حال داد

جاتون واقعاخالی...

  • الهه سوداگر
۲۲
تیر

عشق وارددل هاشد

بعضی هارانالاند

وبعضی هاراخنداند

واردشد

امانخواندکه ورودهرنوع عشق ممنوع است

واردشد

اولین ملاقاتش جالب بود

وسرانجامش دل راآواره ی خودکرد

عشق شدپادشاه قلوب عاشقان...

  • الهه سوداگر
۲۰
تیر

آقااین فوتبال جام چی چی هس

اون کییییییییی تموم میشه؟

دیگه ازدستش کلافه شدم

اه من نمیدونم اوناپول میگیرن بازی میکنن

چی توجیب این تماشاگرامیره که اینطوری خودشونوشهیدمیکنن

اصلا اگه من شوهرکنم اگه شوهرم بخاطردیدن فوتبال خودشوشهیدم کنه نمیذارم بره فوتبال نگاکنه

حالامن گفتم دیه بره ازالان عادت کنه به فوتبال نگاه نکردن

  • الهه سوداگر
۲۰
تیر

آقاجاتون خالی

امروزسرکلاس نقاشیم یه دعوایی شدایه دعوایی شد

بایدبودین ومی دیدید

اصلادست خودم نیست

من مادرزادی ازپسربچه بدم میادنمیگمامتنفرم فقط میگم بدم میاد

دوخواهربرادرسرنمیدونم چی باهم زدوکشتارراه انداختن

منم به عنوان مثلامعلم خواستم ازهم جداشون کنم دیدم که نه نمیشه خودمم قاطیشون میشم

حالابایدیکیم میومدومنوازاوناجدامیکرد

باپسره دعوام شد،بش گفتم اگه بازم این کاروکنه توکلاس راش نمیدم

پشیمون شدوبه اجبارخواهرش اومدبم گف ببخشیدخانم مربی

ولی لامصب غرورداش تااین هوا

آخه یه پسرتواون همه دختر؟

ولی حال دادا!یه جیغی کشیدم سرش

بیچاره مثل میخ صاف شد،خخخخخخ  اماحال داد

یادش بخیرمنوداداشمم مثل اونادعوامیکردیم مامانم میومدجدامون کنه آخرش جدانمیشدیم باکفگیرمیوفتاددنبالمون ماهم فرارامیکردیم

یادش بخیر

  • الهه سوداگر
۱۹
تیر

دنیاراسروته ببین

دنیاراسروته ببین،سروتهش زیباست

عرشیان رادرفرش وفرشیان رادرعرش میبینی

دنیاراسروته ببین،سروتهش آسان هست

وقتی سروته ببینیش

یعنی توانسته ای دنیابه اون بزرگی راوارون کنی

پس خودت راهم میتوانی وارون کنی...

  • الهه سوداگر