بابامن والاازارتفااااع میترررررررررررررسممممممممم
سه شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۰۶ ب.ظ
پریروزمن وداداشم قرارگذاشتیم که پسرعمه ام روببیرم شورابیل
مامانم وسایل حاضرکردرفتیم
بعدکلی والیبال
رفتیم شام خوردیم
بعدشام منوداداشم گفتیم باسینایکم بگردیم
سیناپیشنهاددادکه بریم سوار اژدهاشیم
من گفتم ازارتفاع میترسم
سیناگف بااااااااا توکه توهمه چی تاحالاپایه بودی بیاتواینم پایه باش
اولش گفتم نه شمابرین سوارشین منم میرم استخرتوپ
بلاخره گفتم باشه بریم
رفتیم سوارشدم
اماخیلی افتضاح بود
منی که توخونه بالای یه چهارپایه ی نیم متری نمیتونم برم رفتم سواراون شدم
ازترسم نه میتونستم گریه کنم نه میتونستم دادبزنم فقط چشاموبسته بودمو داشتم سیناروفش میدادم
- ۹۵/۰۵/۰۵