دعوادعواسرمربامرباتموم شددعواشروع شد
يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۲۷ ب.ظ
آقاجاتون خالی
امروزسرکلاس نقاشیم یه دعوایی شدایه دعوایی شد
بایدبودین ومی دیدید
اصلادست خودم نیست
من مادرزادی ازپسربچه بدم میادنمیگمامتنفرم فقط میگم بدم میاد
دوخواهربرادرسرنمیدونم چی باهم زدوکشتارراه انداختن
منم به عنوان مثلامعلم خواستم ازهم جداشون کنم دیدم که نه نمیشه خودمم قاطیشون میشم
حالابایدیکیم میومدومنوازاوناجدامیکرد
باپسره دعوام شد،بش گفتم اگه بازم این کاروکنه توکلاس راش نمیدم
پشیمون شدوبه اجبارخواهرش اومدبم گف ببخشیدخانم مربی
ولی لامصب غرورداش تااین هوا
آخه یه پسرتواون همه دختر؟
ولی حال دادا!یه جیغی کشیدم سرش
بیچاره مثل میخ صاف شد،خخخخخخ اماحال داد
یادش بخیرمنوداداشمم مثل اونادعوامیکردیم مامانم میومدجدامون کنه آخرش جدانمیشدیم باکفگیرمیوفتاددنبالمون ماهم فرارامیکردیم
یادش بخیر
- ۹۵/۰۴/۲۰