تاکی؟
شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۱ ب.ظ
ازدرون میسوزم وازبرون میسازم
ازدرون آتیش میگیرم اماازبرون مانندتکیه یخی هستم که همه جا راسردمیکند
سرخی آتیش درونم راباسازندگی برونم خاموش میکنم
امابلاخره این آتش درونم نمایان خواهدشدوجسمم رابه آغوش خواهدکشید
ازدرون غمگین وگریان اماازبرون شادوخندان
ازدرون شکست خورده وترک برداشته اماازبرون مقاوم وپایدار
وقتی که هیج نورامیدی ازروزنه های روشنایی برایم پدیدارنمیشودظاهرپایدارم مراسرپانگه میدارد
اماتاکی؟
بلاخره این ظاهرهم ترک خواهدخورد،مانندشیشه جسمم هم خوردخواهدشد
ومرابابادسحری همسفرخواهدساخت،آن وقت است که من باملکوت همسفرشده ام...
- ۹۵/۰۱/۱۴
نمی دونم این پست دلنوشته خودت بود یا نه...اما اگر هست آرزو می کنم همیشه مقاوم و پایدار باشی و در های شادی و هر آنچه خوب است و دوست داری به رویت گشوده شود...نبینم غمگین باشی دوست من...
فقط یک چیز؛ اینکه خیلی از آدم ها از درون غمگینند و از بیرون می خندند...
:)